از محاسن زندگی در عصر ارتباطات یکی هم این است که تصاویر سلاخی توله خرس های قهوه ای، کشتار وحشیانه یک الاغ با پتک و یا خبر پوست کردن یوزپلنگی باردار در گوشه و کنار کشورمان، مخفی نمانده و رسانه ای شده است. همه ما نیز از دیدن و شنیدن این خبرها ناراحت شده ایم و حتی متعجبانه و ناباورانه چند روزی هم پیگیر عقوبت کار بوده ایم و بعد هم آن اتفاق ها را لابلای روزانه های خبری دیگر گذاشته ایم و با فراموشی از کنار آن گذشته ایم.
آن چه مسلم است، این که گمان نمی رود کسی از دیدن گربه ای که دمش را با قیچی بریده اند یا موشی که آتشش زده اند یا کلاغی پرسوخته که از سیم برق آویزان شده است و سگی که با گرسنگی و تشنگی دادن، جانش را گرفته اند، ناراحت نشود و یا حتی زبان به اعتراض نگشاید. قطعا هیچ روان انسانی و سالمی، این کارها را تایید یا ترویج نمی کند، اما معلوم نیست جه می شود که وقتی فیلم ها و صحنه های حیات وحش و راز بقا و مناظر طبیعی جهان، از جمله جذاب ترین برنامه ها برای عموم سلیقه ها در بیشتر جوامع به حساب می آید، آن گاه خود طبیعت و محیط زیست گیاهی و جانوری آن، پیوسته از حضور بشر و دخالت ها و اقدامات وی آسیب می بیند و نابود می شود و حتی در جوامع مدعی اخلاق و انسانیت نیز، طبیعت، امنیت ندارد.
حیوان آزاری، بدون شک از مصادیق بداخلاقی های اجتماعی است که متاسفانه در جامعه ما نیز وجود دارد و اگر چه بی توجهی مسیولان امر و نبود قوانین محکم و زیرساخت های فرهنگی مناسب، حاشیه امنی برای حیوان آزاران فراهم آورده، اما وظیفه هریک از ما است تا برای تامین امنیت اخلاقی و حقوقی خودمان و اطرافیانمان، نسبت به هر نوع دگرآزاری و شیوع آن و از این میان، انواع حیوان آزاری ها، حساس باشیم و از هراقدامی که نقش بازدارنده دارد، کوتاهی نکنیم.
یکی از علا یم هشداردهنده شناسایی اختلا لا ت روانی در انسان ها، شکنجه و کشتار حیوانات در کودکی و نوجوانی است. رفتاری که به آن (Zoo sadism) جنون حیوان آزاری و به عبارت دیگر، لذت بردن از تماشای درد و شکنجه حیوانات می گویند.
همین حالا به جامعه حامیان حیوانات و طبیعت «مای ملو» بپیوندید و ما را در این مسیر زیبا همراهی کنید. برای شروع اینجا کلیک کنید.
یکی از ویژگی هایی که در پرونده های جنایتکاران و قاتلا ن زنجیره ای پس از بازجویی های پی درپی قید شده، موارد بسیاری از سابقه بی رحمی و کشتار حیوانات در سنین نوجوانی است که این قبیل رفتارها متاسفانه محدود به حیوان آزاری نبوده و با مرور زمان، شامل انسان ها نیز شده است.
دکتر آلبرت شوایتزر انسان شناس معروف می گوید: 90 درصد از جنایتکاران در کودکی از شکنجه دادن و کشتن حیوانات لذت می بردند که این موضوع در فایل های قتل های زنجیره ای به وسیله پلیس فدرال آمریکا FBI نیز تایید شده است. پژوهش و تحقیقات بسیار در این زمینه جامعه شناسان، قانونگذاران و دادگاه ها را متقاعد کرده است که اعمال بی رحمی به حیوانات در کودکی باید با جدیت توسط والدین مورد بررسی قرار گیرد و برطرف شود. زیرا این اعمال می تواند نشانه های اولیه بیماری دگر آزاری یا سادیسم باشد و یکی از دلا یل اصلی گذراندن قانون حمایت از حیوانات در کشورهای پیشرفته نیز همین مساله است که طبق آن، شخص خاطی – چه نوجوان و چه بزرگسال – حتی در صورت لگد زدن به سگ یا گربه، محاکمه می شود.
دکتر فربد فدایی- روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، در خصوص منشا روانی تمایلات حیوان آزاری در برخی از افراد می گوید: یکی از وجوه روانی شخصیت های ضداجتماعی که اکثریت مجرمان و جانیان از جمله این اشخاص هستند، این است که در دوران کودکی نسبت به جانوران بی رحم بوده اند و این ازجمله معیارهایی است که در «اختلال سلوک» در کودکان و نوجوانان اهمیت زیادی دارد.
اختلال سلوک در کودکان، معادل با اختلال شخصیت ضداجتماعی در بزرگسالان است و دیده شده است که اکثریت مجرمان، در دوران کودکی، جانوران را آزار داده اند. برای نمونه در چند سال اخیر، فاجعه قتل های زنجیره ای کودکان در پاکدشت را می توان نام برد که شخصی معروف به ممدبیجه، نزدیک به 20 پسر بچه را مورد آزار های جسمی و روحی قرار داد و پس از آن نیز با زدن سنگ به سرشان، آن ها را به قتل رساند. این شخص در بازجویی های به عمل آمده گفته بود که جنایاتش را از دوران کودکی و نوجوانی با آزار دادن قورباغه ها شروع کرده بود. بعدها که بزرگتر شد نیز، سموم مختلف و از جمله، استریکنین را از خیابان ناصرخسرو می خریده و به قورباغه ها تزریق می کرده و از دیدن زجر آن ها لذت می برده است و یا سگ های ولگرد را با طناب به چوبی می بسته و سپس با سنگ آن قدر به آن ها ضربه می زده که به صورت رقت آمیزی می مردند! نتیجه کار وی در بزرگسالی نیز همان جنایاتی شد که دیدیم!
دکتر فدایی ادامه می دهد: متاسفانه تعداد موارد آزار جانوران وحشی و اهلی که در کشور ما و سایر نقاط جهان اتفاق می افتد، زیاد است و جای بسی شگفتی است که با وجود این همه فجایع که به دست انسان انجام می شود، باز هم طبیعت را وحشی می نامیم، زیرا هیچ جانوری در طبیعت، بی دلیل به موجود دیگر حمله نمی کند و هم نوع خود را به قتل نمی رساند!
بی رحمی نشانه ضعف درونی است
دکتر فدایی، شخصیت های حیوان آزاری که توانایی سلاخی خرسی ماده و دو توله اش را دارند یا با پتک زدن بر سر الاغی درمانده، از زجر دیدن آن ابراز شادمانی می کنند، شخصیت هایی با احساس ضعف شدید درونی می داند و می گوید: این افراد ضداجتماعی، تنها به وسیله آزار دادن و کشتن موجودات دیگر احساس قدرت می کنند و حد اعلای این وضعیت در جانیانی است که بدن قربانی خود را پس از قتل تکه تکه می کنند و یا با تن بی جان جسد، رابطه جنسی برقرار می نمایند؛ زیرا این افراد ضعیف فقط در برابر یک فرد درمانده و فاقد حیات، احساس توانایی و برتری و قدرت می کنند.
دکتر فربد فدایی سپس به والدین نسبت به مشاهده این نوع رفتارها در فرزندانشان هشدار می دهد و تاکید می کند: بی رحمی نسبت به جانوران باید پدر و مادر و سایر اطرافیان را نسبت به سایر رفتارهای خطرناک و خشن در کودک نگران سازد و این کودکان باید مورد تشخیص و درمان روانپزشکی قرار گیرند زیرا «اختلال سلوک» در کودکان در مواردی که به موقع تشخیص داده شود، درمان پذیر است، اما اگر این کودکان به حال خودشان رها و بزرگ شوند، در 50 درصد موارد، شخصیت هایی ضداجتماعی و قانون شکن و مجرم خواهندشد!
دکتر فدایی، راهکار موثر و پیش گیرنده و بسیار ضروری در این زمینه را ارتقای «آموزش» افراد جامعه می داند و معتقد است: باید از همان خردسالی، مهربانی با جانوران اعم از وحشی و اهلی را به کودکان بیاموزیم و مثال ها و داستان هایی که از مهربانی و رفتار بزرگان و شخصیت های دینی، با حیوانات وجود دارد، به دفعات برای همگان بازگو کنیم تا بدین لحاظ نیز افراد، از آزار و خشونت با حیوانات پرهیز کنند.
وی آن گاه برخی از این داستان ها را مثال می زند و می گوید: پیامبر اکرم(ص) قصد وضو گرفتن داشت که گربه ای نزدیک شد و از ظرفی که حضرت می خواست با آن وضو بگیرد، شروع به نوشیدن کرد. آنحضرت صبر کرد تا گربه سیراب شود و سپس با باقیمانده آن آب، وضو گرفت.
روایت دیگری هم هست که رسول خدا نشسته بود و گربه ای نزدیک شد و بر دامن قبای آنحضرت آرام گرفت و خوابید. زمانی که حضرت خواست برخیزد و برود، آن قسمت از قبا را که گربه بر روی آن آرمیده بود، با خنجر برید تا خواب حیوان آشفته نشود و بیدار نگردد!
دکتر فدایی معتقد است: این گونه داستان ها و بسیاری نمونه های دیگر، اهمیت مهربانی با جانوران را، هم از نظر اخلاقی و هم از نظر حفظ محیط زیست، بر ما روشن می کند.
به هرحال نمی توانیم انتظار داشته باشیم مردم نسبت به یکدیگر مهربان باشند، در حالی که نسبت به جانوران بی رحمی به خرج می دهند؛ این دو با یکدیگر سازگار نیست!
در دفتر روزنامه هستم و منتظر دختر خانم جوانی که موضوع حیوان آزاری و حمایت از حیوانات بی پناه را پیش تر از من و به صورت تجربی، پیگیری کرده است تا بیاید و با هم گفت وگو کنیم. خیلی سریع و با ذوق خودش را می رساند.
«سمانه تنها»، پس از معرفی خودش می گوید: راستش اوایل چیز زیادی ازحیوانات و حقوق آن ها نمی دانستم و فقط آن ها را دوست داشتم و کمی هم از مهربانی با حیوانات در فرهنگ عمومی برخی کشورهای دیگر خوانده بودم، ولی فکر نمی کردم که در ایران یا در شهرخودمان هم می شود برای حیوانات بی پناه کاری کرد و با این کار، محیط زیست را ایمن و سالم ساخت.
وی ادامه می دهد: از طریق شبکه های اجتماعی با این فعالیت ها و حامیان حیوانات خیابانی و بی سرپناه آشنا شدم و فهمیدم که لزومی ندارد حیوان خانگی داشته باشیم، ولی اگر حیوان مریض یا آسیب دیده ای در خیابان دیدیم یا شاهد حیوان آزاری بودیم، نباید بی تفاوت باشیم و می توانیم به حیوان کمک کنیم! چراکه، خیلی ها هستند که برای حیوانات خیابانی، پناهگاه درست کرده اند.
همچنین دامپزشکانی هستند که خدمات درمانی را به رایگان و یا با هزینه های بسیار کم، برای حیوانات خیابانی و بی پناه ارایه می دهند.
اما هنوز یک سوال اساسی در ذهنم هست و این که گیریم کلاغ و کبوتر و گربه و هر حیوان خیابانی دیگری که مصدوم یا بیمار است به کمک ما درمان شد و سالم در خیابان رهایش کردیم. بعدش چه می شود؟ وقتی بسیاری از بستگان ما به خانه ما نمی آیند، چون در خانه، پرنده داریم، چگونه توقع داشته باشیم که در خیابان ها و پارک های شهرمان، دوستی و مهربانی با حیوانات را شاهد باشیم و کسی به آن ها آسیب نرساند؟
وقتی در پارک ایرانشهر که ساختمان خانه هنرمندان در آنجاست و انتظار می رود محیطی فرهنگی باشد، گربه ای یافت شده بود که شکمش را با سنگ پر کرده و دماغش را بریده بودند و حیوان بیچاره را با ابن وضع رها کرده بودند، می توانیم نتیجه بگیریم که متاسفانه جنون حیوان آزاری در برخی از افراد جامعه وجود دارد و ما باید نگران شیوع این نوع بداخلاقی ها و رفتارها باشیم.
سمانه، با بیان این حیوان آزاری، ادامه می دهد: کاشکی کسانی به جای اعتراض به حضور حیوانات در خیابان ها، به آلودگی هوا، به آلودگی جوی های آب و به آلودگی سطل های زباله اعتراض می کردند. افرادی که حتی حاضر نیستد، کیسه های آشغال را در سطل های بزرگ زباله بیاندازند و جلوی خانه خودشان و کنار باغجه یا جوی آب و حتی کنار همان سطل زباله می اندازند و همه جا را کثیف می کنند، قطعا از این که با طعمه گذاری درون جوی ها، آب نیز مسموم می شود و پرندگان و گربه ها و سایر حیوانات نیز به جای موش ها می میرند، غافلند و از شهرداری برای این آلودگی ها گله مند نمی شوند!
یا این که، مردم چطور جوجه و خرگوش رنگ کرده را برای بچه هایشان می خرند و هر نوع بدرفتاری کودک خود را با آن حیوان می بینند و نمی گویند که حیوان بیماری منتقل می کند و آزار دادن حیوانات نیز گناهی بزرگ است؛ اما اگر کسی حیوان خانگی را در خیابانی بچرخاند یا از رستورانی بخواهد باقیمانده غذاها را برای حیوانات کنار بگذارد، آن وقت اعتراض می کنند که این کارها بیماری و آلودگی در جامعه منتشر می کند و نادرست است؟
وی همچنین می گوید: بروشورها و پوسترهای زیادی تهیه و بین مردم محلات دور و نزدیک پخش کرده ایم تا بگوییم با چه کارهای ساده ای می توانند به سالم سازی محیط زیست کمک کنند.
مثلا در زمستان گربه ها زیر چرخ های خودروها می خوابند و بسیاری افراد ماشین شان را روشن می کنند و گربه ها را زیر چرخ می گیرند. برای مردم توضیح داده ایم که به این نکته توجه کنند. چرا که هیچ انسان سالمی از دیدن بدن پاره شده و زخمی یک حیوان در وسط خیابان، خوشحال نمی شود و دلش نمی خواهد که مسبب چنین اتفاقی باشد. اگر حیوان بمیرد یا حتی با همان وضع بماند نیز، منشاء آلودگی های بسیار می شود. حال آن که این اتفاق قابل پیشگیری است.
گفتگوی ما با چند نمونه بروشوری که نشانم می دهد و بعضی حیوان آزاری های دیگری که تعریف می کند، به درازا می کشد و وقتی با هم خداحافظی می کنیم، تصمیم دارم از حامیان این حیوانات بی پناه، بیشتربنویسم، شاید کسانی باشند که سهمی از سفره هایشان را با مهربانی و عشق، روزی مخلوقات بی زبان خداوند کنند!
ژاله فتوره چی- حامی حقوق حیوانات است و در گفت وگو از اوضاع اجتماعی این روزها و رفتار با حیوانات می گوید: مدت ها پیش از این با همسر غیر ایرانی ام در خارج از کشور زندگی می کردم و فعال حقوق حیوانات بودم. تا این که قرار شد نمایندگانی از انجمن های مختلف حامی حیوانات، به کشورهای آسیایی و از جمله خاورمیانه اعزام کنند و در خصوص رفتار مردم کشورهای مختلف در این مناطق با حیوانات، تحقیق میدانی انجام دهند.
متاسفانه نتایج این پژوهش نشان داد مردم ایران در این میان، یکی از بدترین رفتارها را با حیوانات شهری و حیوانات خارج از شهر دارند!
پس از آن، اعضای انجمن از من خواستند به عنوان یک ایرانی برای مدتی به ایران بیایم و در کشور خودم، فعالیت های فرهنگی انجام دهم. من نیز به ایران آمدم و از آن زمان تا به حال، برای حمایت از حیوانات بی پناه با نوشتن مقاله و وبلاگ نویسی و گفتمان در پارک ها و محیط های عمومی، فعالیت می کنم. در واقع کار و زندگی خوب و راحتی را که داشتم، رها کردم و برای این مساله و به قصد مدت کوتاهی به ایران آمدم، ولی بیش از 25 سال است که در اینجا ماندگار شده ام.
شاید حرف های مرا افراد هم سن و سال من که بالای 40 سال دارند، بیشتر بفهمند و تفاوت رفتاری نسل های چند دهه اخیر با حیوانات، به چشم ما بیشتر بیاید! چرا که در قدیم بیشتر خانه ها، حیاط داشت و همیشه هم حیواناتی در میان باغچه و گوشه حیاط می آمدند و می رفتند و بچه ها برای آن ها، غذا می ریختند. اما به تدریج این همزیستی مسالمت آمیز، جای خودش را به تربیت نادرست و دشمنی ناخودآگاه و شاید ناخواسته ای داد که نتیجه اش همین حیوان آزاری هایی شد که به دفعات خوانده ایم و دیده ایم.
من در این میان والدین بچه ها را بسیار مقصر می دانم. وقتی در پارک و محیط های باز و طبیعی، بچه ها از دیدن یک پرنده یا گربه، ذوق می کنند و حتی گاهی خوراکی های خودشان را می خواهند به آن ها بدهند، این والدین هستند که بلافاصله دست بچه را می کشند که جلو نرو، کثیف است! جلو نرو، گربه چنگت می اندازد یا کلاغ نوکت می زند، و به این ترتیب ترس را به جان بچه می اندازند!
خانم فتوره چی با بیان این مطالب، ادامه می دهد: بارها از این والدین پرسیده ام که چرا فکر می کنید حضور این حیوانات در میان علف های پارک یا زیر درختان باغچه، بیماری می آورد؟ مگر نمی دانید که انگل بیماری توکسوپلازموز درگوشت خام است و اگر این گوشت آلوده، خوراک گربه شود، با مدفوع او دفع می شود و هرکسی که به این مدفوع دست بزند و بعد با همان دست، چیزی در دهانش بگذارد، مبتلا می شود؟ حالا شما بگویید چه کسی دست به مدفوع گربه می زند و با همان دست، لقمه در دهان می گذارد؟
جالب این که هیچ کس حاضر نیست برای اطمینان خاطر خودش و سلامت اطرافیانش در این رابطه، مطلب علمی درست بخواند تا بیهوده به این باورهای غلط دامن نزند!
خانم فتوره چی، می گوید: بهتر است از همان غذای سالمی که برای خودمان تهیه می کنیم و بازمانده هایش را در سطل زباله می ریزیم، سهمی هم برای حیوانات جدا کنیم و هر مجتمعی یا خانه ای، برای همان حیوانات محدود جلوی در منزل خودشان، غذا بگذارد تا جلوی انتشار زباله ها و کثیف شدن معابر عمومی و بیمار شدن حیوانات گرفته شود.
رسانه های گروهی و آموزش و پرورش نیز به وظیفه فرهنگ سازی خود عمل کنند و این همه به دشمنی با حیوانات دامن نزنند. مگر نه این که، در تمامی فیلم ها و سریال ها، صحنه های دلخراش و ترسناک قتل و جنایت، با جیغ گربه و یا آواز کلاغ، خبر داده می شوند؟ با این اوضاع چه انتظاری از فرزندانمان داریم که گربه ای سیاه را ببینند و نترسند یا با پرندگانی که آسمان را میان برج های سیمانی گم کرده اند و آب جوی های لجن گرفته و آلوده خیابان ها را هم، با طعمه های سمی برایشان خطر ساز کرده ایم و حتی خرده نان های ما نیز، پر از کپک شده است و نصیب آن ها نمی شود، دوستی کنند؟
منبع: وب سایت ایران نگری [لینک]
اژدها