به نظر شما حمایت از حقوق حیوانات چه معناهایی می تواند داشته باشد؟ غذا دادن به حیوانات و پرنده هایی که در کوچه و خیابان می بینیم، به خانه آوردن حیوانی که زخمی است و سرپرستی ندارد، مراقبت از بچه های حیوانی که در تصادف و یا حادثه ای دیگر از بین رفته است، مهربانی و حمایت از حیوانات تعریف می شود؟
از آن جایی که شاید بسیاری از ما از اخلاق برخورد با حیوانات مختلف بی اطلاع هستیم گاهی بین محبت و علاقه و حمایت از حق حیوانات دچار اشتباه می شویم. در این مطلب کوتاه و مختصر نگاهی می اندازیم به شکل رفتارهایی که با حیوانات اهلی و غیر اهلی داریم و مسیولیت های اخلاقیمان را در برابر حیواناتی که به سرپرستی گرفته ایم با هم مرور می کنیم.
این مطلب صرفا مجموعه ای از نظرات و پژوهش های حقوقدان ها و فعالان محیط زیست درباره حقوق حیوانات است و ممکن است بخشی از آن در زندگی امروز ما عجیب و دور از ذهن به نظر برسد؛ اما آشنایی با روند تغییراتی که انسان در زندگی حیوانات مختلف ایجاد کرده برای همه ما لازم و ضروری است و از دل آن راهکارها و روش هایی برای زندگی بهتر در کنار حیوانات به دست می آید.
پروفسور «گری ال فرانسیون» استاد حقوق دانشگاه راتگرز می گوید: «وقتی درباره حقوق حیوانات صحبت می کنیم، در درجه اول درباره یک «حق» صحبت می کنیم: حقِ دارایی کسی نبودن. براین اساس، نگهداری و پرورش حیوانات نیز غیراخلاقی است.» به عبارت بهتر حتی نگهداری از حیوانات اهلی مثل بعضی از پرندگان، سگ و گربه و حتی برخی از ماهی هایی که توی آکواریوم خانه مان هستند هم غیر اخلاقی است چرا که ما آنها را به دلیل لذت بردن، آرامش، تنها نبودن و ... به خانه آورده ایم.
همین حالا به جامعه حامیان حیوانات و طبیعت «مای ملو» بپیوندید و ما را در این مسیر زیبا همراهی کنید. برای شروع اینجا کلیک کنید.
اما بگذارید به عبارت «حقِ داراییِ کسی نبودن» برگردیم، معنای این عبارت چیست؟ حیوانات از نظر اخلاقی مساوی با اشیا نیستند که بتوانیم آنها را متعلق به کسی بدانیم و کسی را مالک آنها در نظر بگیریم اگر این طور باشد پس آنها را شیء فرض کرده ایم. همه ما بر این اعتقاد توافق داریم که تمام انسان ها صرف نظر از ویژگی های خاصی که دارند، حق این را دارند که با آنها همچون دارایی شخصی دیگر رفتار نشود.
شاید شما بگویید وقتی ما حیوانی را به خانه می آوریم دوستش داریم و دلمان می خواهد برایش زندگی بهتری فراهم کنیم چون بیرون از خانه ممکن است طعمه حیوانات دیگر شود و یا غذای خوب و سالم پیدا نکند و در سرما و گرما بیخانمان شود.
ممکن است این نکات درست باشد اما چند لحظه به دوران برده داری فکر کنید و مالکی را تصور کنید که می گوید برده را همچون عضوی از خانواده گرامی می دارد و نیازهای کلی او مثل غذا و جای خواب را تامین کند؛ ولی بعضی از علایق و نیازهای او را بی ارزش بداند و یا اصلا فراموش شان کند. در چنین شرایطی می شود گفت برده داری کاری است که برای برده ها لازم است چون آن ها ممکن است نتوانند به تنهایی از پس زندگی سخت و خطرناک بیرون از خانه بر بیایند؟
حتی ممکن است در زمان های قدیم بسیاری از کشورها برای نظارت بر برده داری و این که ظلمی به برده ها نشود قوانین زیادی وضع کرده باشند؛ اما اساسا در هیچ شرایطی، برتری مالک به برده از بین نمی رود.
گرچه این ماجرا زمانی رخ داد که انسان می خواست بعضی از حیوانات را به دلیل مزایایی که برایش داشتند در نزدیکی خانه خود نگه دارد تا در ازای غذا و جای خواب، خدماتی مثل نگهبانی، تخم گذاشتن و غیره به او بدهند اما در طی این فرآیند نوعی وابستگی در حیواناتِ به اصطلاح اهلی شده به وجود آمد. نگهداری حیوان در شرایط خانه و دور کردنش از سبک زندگی طبیعی و چرخه زیست خودش، قدرت تصمیم گیری را از او گرفت. حیوان کم کم به مثابه شیء فرض شد که جزو دارایی انسان به حساب می آمد و حق انتخاب محل زندگی و خیلی چیزها را از دست داد.
شاید فکر کنید افرادی که حیوانی را برای مراقبت و نگهداری به خانه می آورند چنین نگاهی به حیوان ندارند ولی بهتر است از زاویه دیگری هم به ماجرا نگاه کنید. وقتی ما سرپرست حیوانی می شویم یعنی میتوانیم تصمیم بگیریم بعضی از حیواناتی که به خانه آوردیم را عقیم کنیم و یا اگر دردی داشته باشند و بیمار شوند با کمک دامپزشک آنها را بکشیم، می توانیم از آنها برای نگهبانی و یا سرگرم کردن اعضای خانواده استفاده کنیم و اگر روزی خانه کوچکتری داشتیم یا مهاجرت کردیم و یا بچه دار شدیم آنها را به خانه های دیگر بسپاریم و یا تصمیم بگیریم در طبیعت رهایشان کنیم. همه اینها شکل هایی از دارایی فرض کردن حیوانات است.
ما حیوانات را به دو دسته اهلی و غیر اهلی یا همان وحشی تقسیم بندی می کنیم، تا به حال فکر کرده اید این حیوانات اهلی اصلا از کجا پیدایشان شد و چه روزهایی را گذراندند تا اهلی شدند؟
انسان به بسیاری از این حیوانات نیاز داشت تا امور روزمره اش را بگذراند و آنها را در کنار خودش نگهداری کند. به این ترتیب سبک زندگی بعضی از این حیوانات در گذر زمان تغییر کرد و آنها هر روز بیشتر به انسان ها وابسته شدند. این وابستگی ضعف و آسیب های مداوم برای آنها در پی داشت و از زندگی طبیعی و عادی دورشان می کرد.
برای همین است که در زمانه حاضر وقتی از کسی می خواهید پرنده ای که در قفس دارد را آزاد کند به شما خواهد گفت این پرنده بدون من نمی تواند زندگی کند و اگر از خانه بیرون برود بلافاصله توسط یک گربه شکار می شود. این جمله توجیهی است برای این که ما همیشه به همین روال نگهداری حیواناتی که به اصطلاح اهلی شده اند ادامه دهیم؛ حالا می خواهد پرنده باشد یا گربه و سگ و یا حتی ماهی های آکواریومی!
درباره این گونه از حیوانات رویکردهای مختلفی وجود دارد عده ای معتقدند بیرحمی ما انسان ها به حیواناتِ اهلی می تواند همین رهاسازی شان در طبیعت باشد و بعضی هم می گویند به هر حال، این رویه غلط که سبک زندگی بعضی از حیوانات را متناسب با خواسته های خودمان تغییر دادیم نباید ادامه پیدا کند و می تواند از جایی قطع شود.
درباره درستی هر کدام از این روش ها نظریات علمی مختلفی وجود دارد اما چیزی که مسلم است این است که با انتخاب هایی که در گذشته داشتیم باید برای همیشه زندگی این حیوانات اهلی را کنترل کنیم و این روند کاملا غیر اخلاقی خواهد بود. شاید حالا دیگر به آسانی نتوانیم راه حل خوبی برای آزاد کردن حیوانات اهلی شده و خانگی پیدا کنیم؛ اما خوب است آگاه باشیم که در طول زمان چه طور حیات آنها را دگرگون کرده ایم.
درباره حیواناتی که برای تهیه گوشت شان استفاده می شوند هم همین رویکرد وجود دارد ولی از آنجایی که بحث این مطلب صرفا درباره نگهداری از حیوانات در خانه است به آن بخش ماجرا نمی پردازیم.
«استر ولفسون» نویسنده و روزنامه نگار اسکاتلندی که کتاب ها و مقالات زیادی درباره حقوق حیوانات دارد، می گوید پرورش، فروش و نگهداری از حیوانات خانگی این روزها به صنعتِ بین المللی عظیمی تبدیل شده است. علاقه ما به نگه داشتن «سگ های پاکوتاه پشمالو» یا «گربه های کوچولوی چشم درشت» در ظاهر ایرادی ندارد، اما در عمل، چرخه بزرگی از رنج و آسیب را به راه می اندازد. از بیماری های ژنتیکی دردناک در گونه های اصلاح شده بگیرید تا بی توجهی به حیواناتی که فکر می کنیم زشت یا بی فایده اند.
اگر از بحث اخلاق مواجهه با حیوانات کمی فاصله بگیریم و به زندگی اکنون مان برگردیم احتمالا این سوال در ذهنمان پر رنگ می شود که خب حالا که این گربه را به سرپرستی گرفته ام و نمیتوانم رهایش کنم کار درست چیست؟ با پرنده کوچکی که هر روز منتظر آب و غذاست یا ماهی های زیبای در آکواریوم که در آبِ بدون پمپ اکسیژن، از بین می روند چه کنم؟
درباره نگهداری از حیواناتی که به هر دلیلی آنها را وارد فضای زندگی خود کرده ایم مرام نامه و قوانینی وجود دارد. (گرچه در بحث اخلاقی آن، طراحی همین قوانین هم نوعی از بین بردن حقوق حیوانات است؛ ولی باز هم روش منصفانه تری برای مواجهه با حیوانات خانگی ارایه می دهد.) در این قوانین نکات مهمی وجود دارد که به ما یادآوری می کند این حیوان قرار نیست وسیله ای باشد که روزی دوستش داشته باشیم و روز دیگری به خاطر شغل جدید، اسباب کشی، ازدواج و یا بچه دار شدن کنار بگذاریمش و یا او را آواره جایی که مطمین نیستیم چطور مراقبش هستند، کنیم.
اگر متوجه بیماری یا عارضه ای در بدنش بشویم او را به حال خود نمی گذاریم و حتما با کمک پزشک از سلامتی اش مراقبت می کنیم یعنی دقیقا حقوقی که برای انسانی که در کنار ما زندگی می کند را برای آن حیوان هم قایل هستیم. از طرفی نیازهای غذایی و عاطفی حیوان خانگی باید برایمان مهم باشد، نمیشود بگوییم تا شب صبر کن تا برایت غذا تهیه کنم! نمی شود او را در اتاق، سرویس بهداشتی و یا خودرو حبس کرد چون مهمانی داریم که از حیوانات خوشش نمی آید! در واقع برای این که حیوانی را به خانه بیاوریم و سرپرستی اش را به عهده بگیریم پرسش های زیادی وجود دارد که باید از خود بپرسیم.
پرسش هایی درباره این که می توانیم شرایط بهتری از شرایط فعلی او برایش فراهم کنیم؟ می توانیم پاسخگوی نیازهایش باشیم و او را در رنج و سختی قرار ندهیم؟ می توانیم از پس هزینه های پزشکی و درمان و تغذیه اش برآییم؟ حیوانی که در مرور زمان به واسطه تصمیمات ما انسان ها اهلی شده به صورت ناگهانی تغییر نمی کند و نیازهای پزشکی و سلامتش با شرایط زندگی در طبیعت کاملا تغییر یافته است.
مسیله بعدی معامله نکردن حیوانات است. ما به دنبال یک کالای لوکس برای خانه مان هستیم و یا حامی حقوق حیوانات اهلی بی سرپرست و بیخانمان؟ این مهم ترین پرسشی است که قبل از هرچیز باید از خودمان بپرسیم. نوع و نژاد خاص آن حیوان است که برایمان جذاب و محبوب است یا مراقبت و کمک به حیواناتی که سال هاست حقوق شان را تغییر دادهایم؟
انتخاب حیوانات غیر اهلی که هیچ سازگاری با محیط زندگی ما ندارند یکی دیگر از کارهایی است که در گذر زمان می تواند زیست آن حیوان را تغییر دهد و باعث شود دیگر هیچوقت نتواند به محیط زندگی اصلی اش برگردد. این که ما عاشق حیوانات هستیم با حامی حقوق آنها بودن، دو بحث کاملا مجزا هستند و باید مراقب بود عشق و علاقه بی اندازه مان به حیوانات، دردسرهای تازهای برای گونه های مختلف آنها ایجاد نکند.
منبع: منابع: گری فرانسیون، آنا چارلتون، پیتر سینگر، استر ولفسون و آرامش شهبازی.
4